هست این جهان مهمانسرا فرصت به پایان میرود
? هست این جهان مهمانسرا فرصت به پایان میرود
? یا دیر یا زود عاقبت زیرا که مهمان میرود
? عیبی ندارد میزبان اما چرا مهمان او
? گاهی یکی دوزخ یکی بر سوی رضوان میرود
? ِ ذی ٱلحجِّه را من دوست میدارم بسی دارم دلیل
? زیرا در این ماهِ نکو یادی ز پاکان میرود
? در همچو ماهی بهر دیدار خدای ذوالجلال
? بر طور سینا گوئیا موسی شتابان میرود
? دخت پیمبر فاطمه با صدق و اخلاص تمام
? بر خانه ء مولا علی با روی خندان میرود
? بر سوی قربانگاه ابراهیم با فرزند خویش
? با عزم راسخ در دلش با قصد قربان میرود
? دست امیر مومنان بگرفته اندر دست خود
? ختم رسولان در غدیر از بهر فرمان میرود
? شاه شهیدان از مدینه کرده قصد کربلا
? چون بسته با معبود خود زیبنده پیمان میرود
? فرزند پاک عسکری آن مهدی موعود هم
? سوی منا از دیدگانِ خلق پنهان میرود
? ای آنکه پنهان میروی تعجیل کن در آمدن
? با مقدمت از سینه ام اندوه و افغان میرود
? اندر فراقت ماند صادق سالها چشم انتظار
? در ساحل دریای غم با چشم گریان میرود
? دیگر نه شور زندگی دارد نه تاب بندگی
? نام تو دارد بر زبان در سینه طوفان میرود
? در جستجویت کو به کو در بین گلها بو به بو
? بوی تو می جوید یقین سوی گلستان میرود
✍?شعر از صادق شیخ نحفی⚜