مهمان خانه ام
دکتر کریمی افشار:
بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام و روزی از خانه ام می رود.
روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا میشود…
به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا اینکه فرزندم به خوبی از من یاد کند؟
کدام مهمتر است. خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟
چون دانستم که او مهمان خانه من است.
این باعث شد اولویتم را تغییر دهم،
بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست….
شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم.
از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.
از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد.
اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.
چون می دانم……
او مهمان زودگذر خانه من است.
کودک عزیزم امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.
?
پدر و مادر حرفهاي
بچهی «باعرضه» بار ميآورند
نه شاگرد اول.
برايشان مهم است بچه راحت بتواند زیپ کاپشنش را بالا بکشد
و بند کفشش را ببندد.
وقتی سر جلسهی امتحان، خودكارش ننوشت اشكش در نيايد و راهی پیدا کند.
ميوههايي كه مادر برايش ميگذارد، توي كيفش نگندد.
وقتي معلمش یا ناظمش دنبال داوطلبی میگردند زير ميز قايم نشود.
غذا خوردنش كه تمام شد دل آدم بههم نخورد از ديدن ظرف غذايش.
وقتي بزرگتري خواست از او سوالهاي اضافی بپرسد راحت بپيچاندش.
وقتي تلويزيون نگاه میکند
انگشتش نيممتر توی حلقش فرو نرود.
پدر و مادر حرفهاي يكجوري با بچهاش حرف ميزند كه بچه، جواب دروغ نمیدهد.
اگر بچه ویرش گرفت در حمام آواز بخواند و صدايش را رها کند،
پدرش توي ذوقش نمیزند که «چه خبرته!».
وقتي یک بچهی دیگر خواست توپش را به زور بگيرد او ندهد، بهش حالي كند با زور نميتواني، اما اگر دوست داري، باهات بازي ميكنم.
وقتی چیزی به نظرش نامعقول آمد به هر که میخواهد باشد، اعتراض میکند.
اینها بچهی با عرضه بار ميآورند
تا به خاطر نيم نمره امتحانی جلوي ميز معلم عجز و التماس نكند.
والدین گرامی اگه دوست دارید فرزندانی عالی داشته باشید که هیچ وقت به سمت اعتیاد، انواع بزهکاریهای اجتماعی و روابط نامشروع نرن، حتما به راهکارهای زیر عمل کنید.
1_همیشه فرزندت را با عنوان های محترمانه و عاطفی چون آقا، خانم و… صدا بزن
نرگس خانم، علی آقا، عزیز گلی مامان، فرشته کوچولوی من و…
2-حداقل روزی یکبار به فرزندت این جمله را بگو: عزیز دلم من به وجودت افتخار میکنم.
3-به فرزندت بیشتر از یک مهمان احترام بگذار و برای شخصیتش ارزش قائل باش.
4-به فرزندت اعتماد کن تا هر چه را تو دوست نداری هیچ گاه انجام ندهد.
5-قبل از همه چیز اختلافات خود را با همسرت در روشهای تربیتی رفع کن.
6-بیشتر برای فرزندت و حرف زدن با او وقت بگذار و کمتر از کودک زیر هفت سالت دور باش.
7-جلوی فرزندت رابطه ات با همسرت از همیشه بهتر باشد.
8-فرزندت را از صمیم قلب دوست بدار و این دوست داشتنت را همیشه ابراز کن.
9-از سه سالگی به بعد کم کم مسئولیت های فرزندت را به خودش واگذار کن.
10-سعی کن رابطه ی خود و خانواده ات را با خدا و دین مستحکمتر کنی. فرزندان دیندار و با عقیده کمتر مسیر زندگی را به سمت کارهای خلاف کج می کنند.
11-اشتباهات فرزندت را ببخش و به او فرصت بازگشت بده تا محرم اسرارش باشی (حتی گاهی فرصت اشتباه کردن و ریسک کردن به او بده)
12-هر روز با کودکت بازی کن. گاهی در میان بازی بلند بلند بخندید.
13-روزهای مشخصی را صرف پیاده روی با فرزندت کن.
14-برای فرزندت مصداق واقعی صداقت، امانت داری، کنترل خشم و وفای به عهد باش.
ارسال کنید به تمامی مامان و باباهای پردغدغه و مهربون.