لطایف نماز
- به درویش گفتند: چرا نماز نمی خوانی؟ گفت: من نادعلی می خوانم که پدر جَدِّ نماز است.
- الله الله به جانم
ذکرت سر زبانم
ناد علی بخوانم
شاید که در نمانم.
- پس نمی دانید روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم.
نادانی در مسجد نماز را با قرائت می خواند، یکی گفت: «چقدر خوب و با قرائت نماز می خواند! مرد نادان، نماز خود را شکست و به ستاینده ی خود گفت: «پس نمی دانید روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم.»
- شش ماهه را تکلیف نماز نکرده اند.
ترسایی مسلمان شد. محتسب گفت: تو اکنون چنانی که حالی از مادر متولد شده ای.
بعد از شش ماه او را پیش محتسب آوردند که این نو مسلمان نماز نمی گزارد.
محتسب گفت: چرا کاهل نمازی می کنی؟ گفت: مگر نه وقتی که من مسلمان شدم، گفتی تو این زمان از مادر زاده شده ای. از آن تاریخ شش ماه بیش نگذشته و هرگز آدم شش ماهه را تکلیف نماز نکرده اند.(1) (لطایف الطوایف)