غربت بی حد و اندازه ی امام عصر علیه السلام
غربت بی حد و اندازه ی امام عصر علیه السلام
یا صاحب الزمان
آقای من
مولای من
از قدیم و ندیم گفته اند : ((خلایق هر چه لایق ))
پر بی راه نگفته اند .
اقرار میکنیم هنوز لیاقت حضور در محضر شما را پیدا نکرده ایم که اگر غیر از این بود هم اینک در زمان ظهور و در حضور شما به سر می بردیم
((از ماست که بر ماست ))
آری
ما مستحق بلای غیبتیم ؛
سزاوار چنین سرنوشتی هستیم ؛
شما را نخواسته ایم ؛
به بی امامی ((عادت )) کرده ایم ؛
در نبود شما خلاء و کم بودی حس نمی کنیم
با غیبت خو گرفته ایم
عین خیالمان نیست که حجت خدا در پس پرده ی غیبت است
هنوز باورمان نشده است :
((تا نیایی گره از کار بشر وا نشود))
چه بسا باید گفت :
تا نیایی بشر آدم نشود
هنوز نگاهمان خاکی است نه افلاکی ؛
هنوز از زمینیان قطع امید نکرده ایم؛
هنوز چشم به افرادی از جنس خود دوخته ایم ؛
هنوز میان سنگ و جواهر فرقی نمیگذاریم؛
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر مرد شتربان که اویس قرنی نیست
به فانوسی دل خوشیم و از خورشید غافل
به همنشینی با خار رضایت داده صحبت با گل را فراموش کرده ایم
زاغ و کلاغ از ما دلبری می کند اما طاووس اهل بهشت نه
به لیوان ابی خیره می شویم ،اما از کنار اقیانوس بی کران ساده میگذریم؛
به یاد این روایت از امام باقر علیه السلام می افتم :
[این مردم] نم را می مکند و نهر عظیم را وا می نهند
(اصول کافی ،کتاب الحجه،باب ان الائمة ورثة العلم…ح٦)