عشقت ببين مرا به کجاها کشانده است
مولا یابن الحسن
عشقت ببين مرا به کجاها کشانده است
راهي براي نوکرت آقا نمانده است
مي ترسم عاقبت که بميرم نبينمت
ترس از اجل مرا سر جايم نشانده است
هر کس که ميرسد به من ، او طعنه ميزند
مي گويد او تو را ز در خويش رانده است
دق ميکنم ز دوري تو يابن فاطمه
جز تو کسي براي من آقا نمانده است
سيصد نفر که هيچ ، بگو ده نفر …. نشد
آيا کسي براي تو اي شاه مانده است ؟
آقا بيا به جان رقيه که دوري ات
جان مرا دگر به لب من رسانده است
تو گفته اي به روضه ي عباس ميروي
زهرا برات روضه ي عباس خوانده است