*شهیدی که مانند حضرت ابوالفضل (س) پرواز کرد*
*شهیدی که مانند حضرت ابوالفضل (س) پرواز کرد*
ماه محرم بود. فرشاد هفت ساله, خواهر برادرهایش را جمع کرده بود در حیاط, به صف کرده و برایشان نوحه هایی را که شب قبل شنیده بود می خواند و انها سینه می زدند. خودش هم سینه می زد و اشک می ریخت. اشک می ریخت و سینه می زد, به حدی که بازوهایش می لرزید!
آن روز یکی از اشنایان که سیدی با کمالات بود مهمان ما بود. به فرشاد خیره شده بود. گفت اسم این پسرت چیه؟
گفتم فرشاد.
گفت:نه, نام هاشم برازنده این پسر است. اسمش را به هاشم عوض کنید. یه حرز هم می نویسم, ببند به بازوش.
از ان روز فرشاد شد هاشم.
سال ها گذشت و هاشم شد یکی از جوان ترین و شجاعترین فرماندهان فارس و در ۲۳ سالگی فرمانده تیپ.
هر وقت به مرخصی می آمد, مادرش را روی دوشش می گذاشت و شروع می کرد به چرخیدن. هر چی مادرش می گفت هاشم بذارم زمین!
می گفت نه, تا نگی پسرم مث ابوالفضل شهید بشه, نمی گذارمت پایین!
مادر هم می گفت سپردمت به حضرت ابوالفضل(ع).
بعد از کربلای ۴، آمد خانه. می گفت دوست دارم مثل حضرت ابوالفضل یه تیر به چشمم بخوره یکی به دستم!
روز شهادت حضرت زهرا(س) بود که پیکرش امد. مادرش قبل از من خودش را روی هاشم انداخت. شیر زن بود. گفت مادر شیرم حلالت…
اما من, تا چشم پاره و بازوی شکافته اش را دیدم, کمرم تیر کشید, همانجا کنار تابوتش روی زمین نشستم…
راوی حاج علی اکبر اعتمادی(پدر شهید)
خاطرات بیشتر همچو مالک اشتر(جلد ۵ از مجموعه شمع صراط)
هدیه به شهید هاشم اعتمادی صلوات
↘
تولد:۱۳۴۱-روستای سنگر-سپیدان
شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۲۵-شلمچه-کربلای۵
فرمانده تیپ امام حسن(ع)