شعری در مدح سید علی
رهبري دارم ز جنس آسمان
رهبري از جنس خوبان زمان
لب چو بگشايد،گشايد بغض من
صد هزار ياقوت ريزد زآن دهان
يک نگاه نافذش کافي بود
تار و مار گشته عدو در هر مکان
سينه اش با وسعت درياها
صد هزار راز مگو در آن نهان
گر بگويد عالمي رسوا کند
پستي اهريمنان گردد عيان
در قنوتش مست ليلا ميشود
عشقبازست نائب صاحب زمان
وارث مهر نبي خشم علي
کار آرش ميکند او بي کمان
در ميان اين همه ذات پليد
معني گل گشته در فصل خزان
من نگويم بيش از اين از آن عزيز
بهر مدحش الکن باشد زبان
يا علي