دلنوشته مهدوی
دلنوشته
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به یوسف گمگشته دل زهرا؛ گل خوشبوی گلستان انتظار
مولا جانم می گویند شما آگاه به تمام احوالات ما هستید …
وقتی فکر میکنم به این جمله بیشتر از قبل شرمنده میشوم …
یعنی شما شاهد تمام لغزش های من بوده اید …
پس چرا زندگیم طبق روال است… فکر کنم میدانم …
این هم از صدقۂ سر شماست …
خوب میدانم شب هایی که من غرق در خواب و خیالم شما برایم دعا میکنید که مبادا بلایی از بابت گناهانم بر من نازل شود …
از خود بیزارم …
طعم این روزگار زندگی ما تمامأ شده، دنیا …
البته یه عدمون هستیم اسمش رو گذاشتیم موفقیت … تو موضوعات مختلف
یادمون رفته دیگه با چیزای ساده هم میشه خوشحال بود … مثل لبخند مادر … خیلی چیزای دیگه.
مولا جانم زندگی دیگه رنگ و بوی خیلی چیزارو نداره
مولا جانم رنگتان را از زندگیم کم نکنید …
شما همانے؛ همان خوب همـــــیشگے.
اللهم عجل لولیک الفرج