آوای دل

خانهتماس ورود
  • « دختر حسنه و پسر نعمت
  • مردم چه می گویند »

داستان کوتاه خبر برگشتم

ارسال شده در 9 مرداد 1396 توسط ترنم در بدون موضوع

داستان_کوتاه|خبر برگشتنم
آمدم مجلس ترحیم خودم، 

همه را می دیدم

همه آنهایی که نمی دانستم

عشق من در دلشان ناپیداست

واعظ از من می گفت، 

از نجابت هایم، 

از همه خوبیها
و به خانم ها گفت:

اندکی آهسته

تا که مجلس بشود سنگین تر،

راستی این همه اقوام و رفیق!!!

من خجل از همه شان

من که یک عمر گمان می کردم 

تنهایم 

و نمی دانستم

من به اندازه یک مجلس ختم، 

دوستانی دارم
همه شان آمده اند، 

چه عزادار و غمین

من نشستم به کنار همه شان،

وه چه حالی بودم،

همه از خوبی من می گفتند

حسرت رفتن ناهنگامم،

خاطراتی از من

که پس از رفتن من ساخته اند

از رفاقت هایم،

از صمیمیت دوران حیات 

یک نفر گفت: چه انسان شریفی بودم

دیگری گفت فلک گلچین است
یک نفر هم می گفت:

“من و او وه چه صمیمی بودیم”

و عجیب است مرا،

او سه سال است که با من قهر است…
یک نفر ظرف گلابی آورد،

و کتاب قرآن

که بخوانند کتاب 

و ثوابش برسانند به من

گرچه بر داشت رفیق،

لای آن باز نکرد 

و ثوابی که نیامد بر من،

????

آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد

آمد آن گوشه نشست،

من کنارش رفتم

اشک در چشم، عزادار و غمین

خوبی ام را می گفت

چه غریب است مرا…
آن ملک آمد باز،

آن عزیزی که  به او گفتم من

فرصتی می خواهم

خبرآورد مرا،

می توانی برگردی

مدتی باشی، در جمع عزیزان خودت

نوبت بعد، تو را خواهم برد
روح من رفت کنار منبر 

و چه آرام به واعظ فهماند

اگر این جمع مرا می خواهند

فرصتی هست مرا و

می توانم برگردم
من نمی دانستم این همه قلب مرا می خواهند،

باعث این همه غم خواهم شد

روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز

زنده خواهم شد

باز واعظ آهسته بگفت،

معذرت می خواهم

هه خبری تازه رسیده ست مرا

گوییا شادروان مرحوم،

زنده هستند هنوز

خواهرم جیغ کشید و غش کرد

و برادر به شتاب،

مضطرب، رفت که رفت

یک نفر گفت: “که تکلیف مرا روشن کن

اگر او مرد، خبر فرمایید

سوگواری بکنیم،
عهد ما نیست ، 

به دیدار کسی، کو زنده است، 

دل او شاد کنیم

کار ما شادی مرحومان است"!!!

واعظ آمد پایین،

مجلس از دوست تهی گشت عجیب

صحبت زنده شدن چون گردید،

ذکر خوبی هایم

همه بر لب خشکید
ملک از من پرسید:

پاسخت چیست؟

بگو؟

تو کنون می آیی؟

یا بدین جمع رفیقان خودت می مانی؟
چه سوال سختی؟

بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن

زنده باشم بی دوست؟

مرده باشم با دوست؟

زنده باشم تنها،

مرده در جمع رفیقان عزیز،

من که در حیرتم از کرده ی این مردم نیز … !!!

کاش باور بکنیم، کاش بیدار شویم ، خوب اندیشه کنیم، معنی واقعی امدن و رفتن چیست ؟ کاش دلی شاد کنیم تا هنوز در بر ماست…..


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آوای دل

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث
  • احترام به والدین
  • احکام
  • اخبار و رویدادها
  • اخلاقی
  • اذکار و دعاها
  • اعیاد ومناسبتها
  • امام زمان(عج)
  • بدون موضوع
  • بسم الله الرحمن الرحیم
  • بیداری از خواب غفلت
  • تربیت فرزند
  • تلنگر
  • حجاب وعفاف
  • حدیث نوشته
  • حفظ قرآن
  • خداوند تبارک
  • خرافات
  • دانستنی های پزشکی
  • دهه ولایت
  • روانشناسی کودکان
  • روایات
  • سخن امیرالمومنین
  • سخنان بزرگان
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • سلامت بانوان
  • شهدا شرمنده ایم
  • صلوات
  • طب سنتی
  • طلبگی
  • عبادت و بندگی
  • عکس نوشته
  • غدیر
  • فاطمیه
  • قرآن
  • متفرقه
  • محرم
  • محرم
  • مذهبی
  • نماز
  • نهج البلاغه
  • همسرداری
  • پزشکی
  • پزشکی
  • پژوهشی

Random photo

راهکار رفع افسردگی و اضطراب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟