خاطرات شهید
✅ خاطرات شهيد ? #محمد_احمدى_جوان ?
?بسم رب العشق?
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مثل شهدا من اهل پرواز شدم
در معرض پایان,ولی آغاز شدم
ما را به کجا کشیده عشق حرمت
ایرانیم و سوریه سرباز شدم
??????????
اگه بخوام از ویژگی هاش بگم باید بگم لبخند عضو لاینفک صورتش بود و از صورتش پاک نمیشد
الحق که لبخندم بهش میومد…
همیشه کاراشو با عطوفت جلو میبرد?… چندوقتی بود مادروخواهرش اصرار میکردن که:وقت زن گرفتنت رسیده تا کی میخوای مجرد بمونی؟! اونم برای اینکه هم مادرشو ناراحت نکنه و هم بحثه ازدواجو عوض کنه میرفت تو جلد شوخی و با خنده میگفت:منم میخوام مثل شهید چمران از لبنان زن بگیرم…اینا رو با همون لبخند میگفت?
انگار محمد میدونست که به زودی پر میزنه??به سمت بالا برای همین از ازدواج دوری میکرد تا با شهادتش رفیق زندگیش رو تنها نذاره…
آرامشم را آسایشم را نفس کشیدنم را بعد از خدا به تو مدیونم….????