حالم چقدر خوب است با چادر
حالم مݩ چقدرخوب است باچادرم
وقتي آن را سرميكنم
چنان آرامشي ميگيرم كه انگاربه تازگي معناي آرامش رافهميده ام
چنان ذوقي دارم كه انگار اولين بارست كه آن را به سرميكنم
نميدانيد.نميدانيد چه شور وحالي دارد حال دختري كه عاشق چادرش است وهر روز باپوشيدنش خدارا درقلبش بيشتراحساس ميكند
من باچادرم آنقدر احساس امنيت دارم كه هيچ وسيله امنيتي شبيه آن راندارم ونديده ام
هواي گرم ورنگ مشكي چادر همش بهانست
من فقط از گرماي جهنم وسياه بودن دفترچه اعمالم ميترسم
من فقط ازاين نگرانم كه مباداپيش خدايم رو سياه باشم…
مرابخاطر مشكي بودن چادرم سرزنش نكنيد بترسيداز روزي كه بخاطرسياه بودن اعمالتان سرزنشتان كنند
من وچادرم ميان اين رنگين كمان دنيا پادشاهي ميكنيم