آوای دل

بالای حرف شهید حرف نزنید

مادر شہید ڪبیرے مے گفت :
پسرم در وصیت نامہ اش نوشتہ بود
وقتے پیڪرم رو براے طواف
دور ضریح مقدس امام رضا علیہ السلام آوردند همان جا یڪ زیارت عاشوراء برایم بخوانید .

وقتے شہید را برای طواف ڪنار ضریح آوردیم و قصد خواندن زیارت عاشورا داشتیم
خدّام اجازه ندادند .

در حالے ڪه با خدام صحبت می ڪردیم ڪه اجازه بگیریم
متوجہ شدیم از تابوت شہید خون جارے شده
خدام ڪه این صحنہ را دیدند
رفتند تا وسائل شستشو را بیاورند
تا خون را پاڪ ڪنند و دیگر با ما بحث نڪردند …

ما هم از خدا خواستہ
فرصت را غنیمت شمردیم و
شروع ڪردیم زیارت عاشورا خواندن
خواندیم و تمام شد
تا خدام لوازم شستشو و غیره را آوردند
با ڪمال تعجب هر چه نگاه ڪردیم اثرے از خون ندیدیم
انگار ڪه اصلا وجود نداشتہ

آنجا بود ڪه فہمیدم  بالاے حرف شہید حرف نزنیم . 

شادی روح شهدا صلوات