چطور کلسیم خانگی درست کنیم⁉️
چطور کلسیم خانگی درست کنیم⁉️
درمان پوکی استخوان⁉️
1 لیوان شیر
1 قاشق غذاخوری پودر سنجد
1 قاشق غذاخوری شیره انگور
هر روز از این نوشیدنی استفاده کنید.
چطور کلسیم خانگی درست کنیم⁉️
درمان پوکی استخوان⁉️
1 لیوان شیر
1 قاشق غذاخوری پودر سنجد
1 قاشق غذاخوری شیره انگور
هر روز از این نوشیدنی استفاده کنید.
یک همت همگانی میخواهد که این فتنه به گوش همگان برسد و ریشه اش خشک گردد… اما چه کنیم عده ای کورند… عده ای از خودی ها به ما انگ افراط میزنند..
آیا واقعا قدم های شیطان را نمی بینند؟
کاش میشد این فتنه را با تمام خون بدنم بنویسم تا باورش کنند… ❗️به خدا چادر مادر در خطر است… اینبار با خود حجاب میخواهند حجاب را بزنند.. دشمن دید بارها خواسته کشف حجاب علنی و بپا کنه نتونسته حالا نقشه اش حیا زدایی مبتنی برمدرن سازی هست
این جریان شوم دراین فضا؛که روندنفوذآن برپوشش بانوان وکشف حیا ازبانوان شیعه راگام به گام عرضه میکند
اول عکس ازپشت سرباچادر
دوم دست باچادر،
سوم نصف صورت باچادرودر
آخر کل چهره باچادر که مدتی ترویج چادر با روسری و ساق دست سِت بود و همه ی زیبایی های از زیرچادرنمایان و حال چادر بلوز وروسری شده که برای دیده شدن کامل زیبایی آن چادر باید کنار زده شود.
یعنی قشنگ روندی که رضاشاه برای کشف حجاب بعد از سفرش به ترکیه رو پیش گرفته بود الان دشمن داره پیاده میکنه مثلا
در جریان نهضت مشروطه سیاسیون نوگرا اولین گام اشون و ازطریق شعرو نویسندگی برداشتن که الان هم کلی شعر هست درباب چادر داره سروده میشه ولی حیا را ازخانم چادری میگیره مثلا:
صد مرتبه آن چادر جذاب ترش می کرد خود کشف حجابی بود چادر که سرش می کرد
گام بعدی: در اولین دوره ای که رضاخان به قدرت رسیده بود و در صدر رسمیت بخشیدن به کشف حجاب
طرفداران مستقیم کشف حجاب
تغییر رنگ چادر مشکی به رنگهای دیگه تا زمان خاصی کافی میدونستن
در حال حاضر هم خاتون رنگی و وارد بازار کردن
صدرالاشراف درخاطراتش در موردمسافرت رضاشاه مینویسه رضاشاه بعدازمسافرت به ترکیه اظهارداشته
در قدم اول کلاه باید تبدیل به شاپو بشه که الان مانتو چادری مثل حسنا وقجری ومانتو
چادر شالدار خیلی شدت گرفته ترویج اش کپی با ذکر منبع در غیر اینصورت حق الناس مدافعین حیا @modafeineh_haya_ir @modafeineh_haya
سلام آقای من …
سلام مولای مهربان من …
میدانم که میدانید تمام ثانیه های حضورم در هستی ، به برکت نام مبارک و نورانی شماست …!
آنچنان با منید که گاهی خودم را هم فراموش می کنم …
نمی دانم من شما را بی نهایت دوستدارم یا شما من را … اما ، …
فکر کنم - شما - بیشتر من را دوستدارید ، چرا که …،
اکثر اوقات فکرتان را ، یادتان را ، خیالتان را ، صدای قدم هایتان را …،
شور جاری حضورتان را ، به سراغ دل من میفرستید …،
که بدانم چقدر به یاد من هستید و مرا دوست دارید …،
جانم به قربان دل مهربانتان مولای من …،
کاش من هم شما را همین اندازه دوست می داشتم تا لااقل ، …
یک سال نه ، یک ماه نه ، یک هفته نه ، یک روز نه ، …
لااقل ساعتی را با یادتان بگذرانم …
آقای من …
آفتاب عالم تاب ،
کرم نما و بر من بتاب ..