آوای دل

خانهتماس ورود

موضوع: "شهدا شرمنده ایم"

شهدا به کجا رفتند و ما کجا میرویم

ارسال شده در 19 شهریور 1396 توسط ترنم در شهدا شرمنده ایم

بسم رب الشهدا

شهدا به کجا رفتند و ما کجا میرویم؟
شهدا چه کردند و ما چه میکنیم؟

مدتهاست که این شهدا با ما در این شهر زندگی کرده اند با ما گشته اند با ما بوده اند
این شهر را به نفس های نورانیشان متبرک کرده اند
به راستی آنها کجا رفته اند و چرا رفته اند؟
چندیست دردی در دلهایمان هست که بازگو نمیکنیم
برخی از این مردم شهر به بهانه های های مختلف برچسپ هایی به #شهدای مدافع حرم میزنند :
میگویند آنها برای پول رفته اند و …
حال میپرسیم قیمت لحظه های بی بابایی بچهای مدافع حرم چند؟؟
قیمت نبود همسر چند؟؟
قیمت بی پسر شدن یک مادر؟؟
قیمت اشک های یک همسر؟؟
قیمت پیری یک پدر؟؟
قیمت موهای سفیدی که در فراق این بزرگواران سفید شد چند؟؟
قیمت تنهایی های شبانه و ترس های همسر و فرزندان خردسال چند؟؟
و مهمتر از همه قیمت جان شیرین چند؟؟
لازم است بدانیم آنها برای پول نرفته اند
بقول مقام_معظم_رهبری اگر شهدای مدافع حرم نبودند ما الان در کرمانشاه و همدان باید با تروریست های تکفیری مبارزه میکردیم
آنها رفتند تا ناموس مملکت ما در امان باشد آنها رفتند تا ما در امان باشیم آنها رفتند تا هیچ حرامزاده تکفیری حتی نتواند نگاهی چپی به حرم حضرت زینب (س) بکند در کل آنها از کل دنیا و وابستگی های دنیوی خود همچون زن و فرزند و خانه و کاشانه خود گذشتند و رفتند تا ناموس و مال و اموال ما در امان بماند ولی متاسفانه گاهی خبر هایی میشنویم که جای تاسف بسیار زیادی دارد خبر هایی مانند نامردی های مردان و زنان ، زخم زبان ، مزاحمت های مکرر و حتی دزدی از خانه شهید مدافع حرمی که از اموال خود گذشت تا اموال ما در امان باشد
و این روزها متاسفانه شاهد هستیم برای شهرت بعضی ها از نام این بزرگاران سوء استفاده مینمایند
برادر و خواهران گرامی اگر مرحمی بر درد خانواده های مدافع حرم نمیشویم نمک به زخمشان نریزیم ما به تک تک قطره خونی که از شهدا رفته مدیونیم

نظر دهید »

مدافعان حرم،پولهای کَلان میگیرند...

ارسال شده در 17 شهریور 1396 توسط ترنم در شهدا شرمنده ایم

مدافعان حرم،پولهای کَلان میگیرند…

بگذارخلاصه اش را برایت بگویم

❣شهیدمرتضی کریمی❣ از آن هیبت ورزیده‌اش،فقط یک “سر” مانده و هیچکس نمیداند به دو دختــر ِخردسالش چه بگوید…

✴️پیکر❣شهیدمحمد آژند❣ هنوز مقابل دیدگان همرزمانش،در تیررس دشمن،روی تپه‌های سِلمی آرام گرفته…

❣شهیدمهدی حیدری❣ به پسرش “قول داده” که بازمیگردد…

❣شهیدامیر سیاوشی❣ “دامادی” بود که ملائک در آسمان برایش جشن گرفتند…

✳️پسر❣شهیدعلی اکبر شهریاری❣،نوزاد بود که پدرش شهید شد و امروز بجای “بابا"،با قطعه سنگِ مزارش،بازی میکند…

☣دختر❣شهیدعلی یزدانی ❣از پدرش به جای سوغات پرچم خواسته بود و پرچمی که به روی “تابوت” پدرش کشیده بودند،نصیبش شد…

از ❣شهیدمحمد اینانلو ❣که هیچ بازنگشته و دختر و همسر چشم به راهش نمیدانند “دلتنگی‌هایشان” را به کجا ببرند…

?باز هم هست…خیلی پول های کلان گرفته اند…انقدرزیاد که نمیداننددرکدامین بانک سرمایه گذاری کنند…

❇️از شهیدمحمودرضا بیضایی… شهیدمحمدحسین محمدخانی… شهیدروح الله قربانی…
چه میدانید؟!
شهیدمحرم تُرک،اولین شهیدِ مدافـــع‌حرم،عاشق دخترش بود…
چندبار ملازمان حرم را دیده اید؟!
شهیدسردارهمدانی…
شهیدسردارحسن شاطری
«اولین سردار شهید مدافع حرم»
شهیدسردارسیاح طاهری…
شهیدرسول خلیلی…
شهیدحسین عطری…
شهیدمهدی عزیزی…
شهیدعلیرضا مرادی…
شهیدمهدی نوروزی …
شهید مهدی ثامنی راد
و
صدها شهیدِ مـــــدافع ِدیگر…
ای کاش معنـی ِ

اضطـــراب‌های هرشب …
هرلحظه منتظر ِشنیدن ِخبر ِناگوار عزیزترین …
-بی بابا شدن ِ بچه‌ها …
-بی پسر شـــدن ِمادرها …
-بیوه شدن ِ زنها،را میدانستید …

راستی !
ارزش ِ اینها چقـــدر است ؟؟؟

⚜گذشته از تمام اینها
ما دریافته‌ایم که امروز
عاشورای زینب(سلام‌الله) است …
اگر غافل شویم،بی‌شک نادم و پشیمان خواهیم شد…
جواب ِاین نیش زبان ها هم بماند با عمه سادات…
??شکر ِخدا که هنوزمردايی هستن كه غيرت دارن

نظر دهید »

خــاطرات طـــنز شــهــدا

ارسال شده در 15 شهریور 1396 توسط ترنم در شهدا شرمنده ایم

خــاطرات طـــنز شــهــدا

تـــعــارف

آن قدر از بدنم خون رفته بود كه به سختى مى توانستم به خودم حركتى بدهم.
تیر و تركش هم مثل زنبور ویز ویزكنان از بغل و بالاى سرم مى گذشت.
هر چند لحظه آسمان شبزده با نور منورها روشن مى شد.
دور و بریهام همه شهید شده بودند جز من.
خلاصه كلام جز من جاندارى در اطراف نبود.
تا اینكه منورى روشن شد و من شبح دو نفر را دیدم كه برانكارد به دست میان شهدا به دنبال مجروح مى گردند.
با آخرین رمق شروع كردم به یاحسین و یامهدى كردن. آن دو متوجه من شدند رسیدند بالاى سرم.
اولى خم شد و گفت: «حالت چطوره برادر؟» سعى كردم دردم را بروز ندهم و گفتم: «خوبم ، الحمدلله».رو كرد به دومى و گفت: «خب مثل اینكه این بنده خدا زیاد چیزیش نشده. برویم سراغ كس دیگر» جا خوردم.
اول فكر كردم كه مى خواهند بهم روحیه بدهند و بعد با برانكارد ببرندم عقب.
اما حالا مى دیدم كه بى خیال من شده اند و مى خواهند بروند.
زدم به كولى بازى:
«اى واى ننه مُردم! كمكم كنید دارم مى سوزم! یا امام حسین به فریادم برس!» و حسابى مایه گذاشتم.
آن دو سریع برگشتند و مرا انداختند رو برانكارد.
براى اینكه خداى نكرده از تصمیم شان صرف نظر نكنند به داد و هوارم ادامه دادم.
امدادگر اولى گفت:
«مى گم خوب شد بَرَش داشتیم ، این وضعش از همه بدتر بود. ببین چه داد و فریادى مى كنه!»
دومى تأیید مى كرد و من ، هم درد مى كشیدم ، هم خنده ام گرفته بود كه كم مانده بود با یك تعارف شاه عبدالعظیمى از دست بروم!

منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک?

1 نظر »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آوای دل

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث
  • احترام به والدین
  • احکام
  • اخبار و رویدادها
  • اخلاقی
  • اذکار و دعاها
  • اعیاد ومناسبتها
  • امام زمان(عج)
  • بدون موضوع
  • بسم الله الرحمن الرحیم
  • بیداری از خواب غفلت
  • تربیت فرزند
  • تلنگر
  • حجاب وعفاف
  • حدیث نوشته
  • حفظ قرآن
  • خداوند تبارک
  • خرافات
  • دانستنی های پزشکی
  • دهه ولایت
  • روانشناسی کودکان
  • روایات
  • سخن امیرالمومنین
  • سخنان بزرگان
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • سلامت بانوان
  • شهدا شرمنده ایم
  • صلوات
  • طب سنتی
  • طلبگی
  • عبادت و بندگی
  • عکس نوشته
  • غدیر
  • فاطمیه
  • قرآن
  • متفرقه
  • محرم
  • محرم
  • مذهبی
  • نماز
  • نهج البلاغه
  • همسرداری
  • پزشکی
  • پزشکی
  • پژوهشی

Random photo

راهکار رفع افسردگی و اضطراب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟