خدا را می گویم...
نہ نیاز بہ وقت قبلے دارد
نہ امروز و فردایت مےڪند!
صبح باشد یا شب
حالت خوش باشد یا ناخوش
با لبخند همیشگے اش شنوندہ ے حرف هایت است!
“خدا"را مےگویم.
نہ نیاز بہ وقت قبلے دارد
نہ امروز و فردایت مےڪند!
صبح باشد یا شب
حالت خوش باشد یا ناخوش
با لبخند همیشگے اش شنوندہ ے حرف هایت است!
“خدا"را مےگویم.
نیایشی با خدا
پروردگارم….
در مستجاب نشدن دعاهایم حکمتی نهفته است که خود فقط به آن علم داری.
میدانم دعاهایم میشنوی
واما من در محکمه جهل خویش تو را به براورده نکردن حاجاتم محکوم میکنم…
در مقابل دستهای گشوده شده ام بسوی آسمان آرام در گوش من زمزمه میکنی شکیبا باش بنده ام…
در پنهان اموری را برایت کنار گذاشته ام که خوشایند تو خواهد بود…
پروردگارم….
برای نداده هایت شکرگزارم چون میدانم خیر مرا تو فقط میدانی…
و برای داده هایت شکرگزارم…..
تو مرا انسان آفریدی…
و چه زیبا نعمتی است این نعمت…
مرا انسان آفریدی…
سرور کاینات جهان…
وهمه چیز درخدمت من
پروردگارم نگذار با ناسپاسی، این داده ات را از یاد ببرم…
بگذار تمام امورم را به تو بسپارم…
سکان کشتی را تو بدست بگیر…
انسانیتم را از من پس نگیر..
پروردگارم بگذار شکرگزار نعمتهای دیده و ندیده ات باشم
و طغیان نکنم به بهانه انسان بودنم…
بگذار همیشه تنها بنده تو باشم….
روزی خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود آیا تاکنون عمل خالصی انجام داده ای .
گفت آری نماز خوانده ام روزه گرفته ام و همیشه ذکر تو راگفته ام
خداوند فرمود نمازت جواز عبوراز پل صراط است و روزه ات سپری است در مقابل آتش جهنم و ذکر و شکر من موجب ترفیع درجه ات دربهشت پس همه ی این اعمال برای خودت بوده است بگو برای من چه کرده ای
موسی گریست و گفت خدواندا برای تو چه باید می کردم
خداوند فرمود آیا تاکنون ستمدیده ای را یاری کرده ای برهنه ای را پوشانده ای گرسنه ای را سیر کرده ای غمدیده ای را شاد کرده ای و….