ایمان بعضی عاریه ای است
ايمانِ بعضيها عاريهاي است؛ ایمان، جزئی از وجودشان نيست.
«اگر انسان به عبادت خودش مُعجب شد حتي اگر هفتاد سال هم عبادت کند، نهتنها با عباداتش رشد نميکند، بلکه گاهي اوقات عقبگرد هم ميکند. لذا در دعاها وارد شده است که از خداي متعال بخواهيد که هيچوقت شما از حد تقصير بيرون نرويد.
در کافي شريف هست که بر اين دعا مداومت کنيد: «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِير»؛ خدايا مرا از کساني که ايمانشان عاريه است قرار نده… .
چون گاهياوقات، انسان جواهر دارد، ولي جواهر در جيبش است، خودش جواهر نيست؛ ولي گاهي انسان وجودش جواهر ميشود. ايمان بعضيها عاريهاي است، در وجودشان نيست، بلکه خداي متعال به ايشان عاريه داده است؛ اگر خواست، به ايشان ميبخشد، بهطوريکه جزو وجودشان ميشود و خودشان مومن ميشوند و اگر هم خواست، اين ايمان را از ايشان ميگيرد که درواقع، سرمايهشان گرفته ميشود و ديگر هيچ ندارند.
«اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِير»؛ … خدايا مرا از حد تقصير بيرون نبر. فرمود اين دعا معنايش اين است که بنده هر چقدر هم تلاش کند هيچ وقت نميتواند بگويد من حق عبادت خداي متعال را ادا کردم. «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَ مَعْرِفَتِك». بنده نميتواند از حق بندگي خداي متعال بيرون بيايد.
ما راجع به چهارده معصوم و اوليا خدا حرف نميزنيم، چرا که آنها در يک مقامي هستند که: «جاهدت في الله حق جهاده» هستند و حساب آنها با ما فرق ميکند… .
بنابراين اگر انسان احساس کرد از حد تقصير بيرون رفته است به طور مثال نمازي خواند و گفت الحمدلله ما آنطور که بايد خدا را بندگي کرديم، اين نماز انسان را بالا نميبرد.»
?استادسیدمحمّدمهدی میرباقری