ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت!
ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت!
روز عاشورا، مرحوم شیخ انصاری رحمت الله علیه جلوی در ورودی صحن مطهر امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام ایستاده بود و از دستهجات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود. أفندی از شیخ انصاری پرسید: ای شیخ، هم ما قبول داریم ک حسین بن علی (علیهم السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای ان بزرگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟ سینه زنی، زنجیر زنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و … اینها چه هدفی رادنبال می کنند؟ مرحوم شیخ انصاری فرمودند: سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش میکنیم دوباره چنین نشود. أفندی پرسید: یعنی چه؟! شیخ انصاری فرمود: در جریان غدیر، پیامبر مکرم صلی الله علیه و آله در برابر صد هزار نفر، علی علیه السلام را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (علیه السلام) بوده است. اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد. ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و باشعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین علیه السلام شهید نشد یا حسین (علیه السلام) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان باتقوایی است !!!
صد نکته از هزاران، تألیف آیت الله حاج شیخ علی رضائی تهرانی