الوداع خواهرجـــان
الوداع خواهرجـــان
آنجا ڪه وداع خواهرے دیدن داشتــ
یڪ لحظہ درنگ هم پرستیدن داشتــ
آنجاڪه گلوحسینـݩ و لب زینب بو
د حقّـاڪه رگ بریده بوسیـدن داشتـــ
یا اباعبداللّـــہ
الوداع خواهرجـــان
آنجا ڪه وداع خواهرے دیدن داشتــ
یڪ لحظہ درنگ هم پرستیدن داشتــ
آنجاڪه گلوحسینـݩ و لب زینب بو
د حقّـاڪه رگ بریده بوسیـدن داشتـــ
یا اباعبداللّـــہ
بنای قتل امام حسین سلام الله علیه را چه کسی گذاشت؟
پاسخ:
عبدالله پسر عمر بن خطاب در طی نامه ای یزید را به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام ملامت نمود.
اما یزید در جوابش نوشت:
بدان ای احمق! پدر تو نخستين کسي بود که اين سنت را رواج داد و حق را از صاحبان آن برگرفت!
و مصیبات و اذیت ها و ستم ها بر فاطمه (سلام الله علیها) روا داشت و فدک را از او گرفت و حرمتش را شکست …
الطرائف سید بن الطاووس صفحه ٢٤٧
نهج الحق و کشف الصدق علامه حلی صفحه ٣٥٦
عبدالله پس از جواب نامساعد یزید به دمشق رفت.
یزید، عبدالله را به یک خلوتگاهی برد و به او گفت: خط پدرت را میشناسی؟
عبدالله گفت: آری والله.
یزید، صندوقچه ای بیرون آورد که در آن نامه ای درون پارچه حریری پیچیده شده بود.
آن نامه را عبدالله از دستش گرفت و بوسید نامه را خواند دید نوشته شده است:
این عهدی است که از عمر بن خطاب به معاویه بن ابی سفیان بدان ای پسر ابوسفیان
من بودم که علی را از خلافت برکنار کردم و مردم را به بیعت با ابوبکر درآوردم و در اطاعت کردن از ابوبکر دست به هرکاری زدم و به اولاد محمد هر ستمی مقدور بود کردم و تا زنده ام می کنم…!!!
ای بنی امیه!
امیدوارم که شما چوبه های طناب این خیمه را برافراشته کنید.
ای معاویه بدین جهت ولایت شام را با تو سپردم و هرگونه تصرف مالکانه را در آن سرزمین به تو واگذار کردم تا با گفتار محمد در مورد (شجره ملعونه) در قرآن که درباره شماست مخالفت کرده باشم! که هرگز من محمد و خدا و دینش را تصدیق نکردم ….
ای معاویه!
از اینکه علی و فرزندانش حسن و حسین بر ما و تو بشورند خاطرجمع نیستم.
اگر به همراهی و کمک گروهی از امت توانستی با آنان پیکار کنی انجام ده و کار را تمام کن هرگز در قتال با آنها کوتاهی نکن…
امنیت شان را از آنان بگیر و به دست خودشان آنان را بکش و با شمشیر خودشان نابودشان ساز …
راه و روش پیشینیان خود را پیش گیر و انتقام خون آنان را بگیر دنباله رو آنان باش.
عبدااله خبیث فرزند عمربن خطاب وقتی که نامه را تمام کرد بلند شد پیشانی یزید را بوسید و گفت الحقّ پدرم درست گفته خوب کردی خارجی و پسر خارجی را کشتی. یزید با انبوهی هدایای نفیس او را به مدینه باز گرداند و گفت: حقّ با یزید بوده…
بحارالانوار جلد٣٠ صفحه٢٨٧
مجمع النورین ابوالحسن المرندی صفحه١٠٥
وقتي آقا امام حسين سلام الله علیه دستشان را از خون پر کرد و به آسمان پرتاب کرد و دوباره پر کرد و صورت و محاسن بزرگوار را با خون خضاب کرد؛ فرمود:
دوست دارم جدم رسول اکرم را ملاقات کنم در حالي كه بدنم اغشته به خون است و به او بگويم يا رسول الله اولی و دومی مرا کشتند.
مقتل الحسین خوارزمی
اَللّهُمَّ الــْعَن صَنمي قُریشِ الجّــِبْت وَالطــَّاغوُت
ساربان، انگشت و انگشتر حسین بن علی(ع)”
روزى در مراسم حجّ و طواف کعبه الهى، زنى چون دیگر مسلمانها مشغول طواف کردن بود، در حالتى که دستش از آستین لباسش بیرون و نمایان بود، که ناگاه مرد بوالهوسى – که او نیز مشغول طواف کعبه الهى بود – چشمش به آن زن افتاد و دید که دستش نمایان است، نزدیک او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن کشید …
در این لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد – هوس باز – به دست آن زن – بى مبالات – چسبیده شد؛ و هر چه تلاش کردند نتوانستند دست خود را از یکدیگر جدا سازند.
افرادى که در حال طواف بودند،
اطراف این زن و مرد جمع شدند و هرکس به نوعى فعالیّت کرد تا شاید دست هاى این دو نفر را از یکدیگر جدا کنند، ولى سودى نبخشید؛ و در اثر ازدحام جمعیت، طواف قطع گردید.
و بعد از آنکه ناامید گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر یک به شکلى نظریّه اى صادر کرد:
بعضى گفتند:
باید دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانیده و سبب فساد و گناه شده است و
برخى گفتند:
بلکه مرد مقصّر است؛ و باید دست او قطع گردد.
چون بین آنها اختلاف نظر پیدا شد و نتوانستند این مشکل را حلّ نمایند،
به ناچار در جستجوى اهل بیت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه علیهم اجمعین بر آمدند؛
و سؤال کردند که کدام یک از ایشان در مراسم حجّ مشارکت کرده است؟
گفته شد:
حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام شب گذشته وارد مکّه شده است؛ و تنها او مى تواند مشکل گشا باشد،
پس شخصى را فرستادند تا امام حسین علیه السلام را در آن جمع بیاورد.
وقتى حضرت ابا عبداللّه علیه السلام در آن جمع حضور یافت،
امیر مکّه خطاب به حضرت کرد و گفت:
یابن رسول اللّه!
نظر شما درباره این مرد و زن چیست؟
حضرت رو به جانب کعبه الهى نمود و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود؛ و چون دعاى حضرت خاتمه یافت دست مرد از زن جدا شد.
ـ امیر مکّه پرسید:
اکنون آنها را چگونه مجازات کنیم؟
امام حسین (علیه السلام ) فرمودند:
دیگر مجازاتى بر آنها نیست،
(زیرا خداوند توانا آنها را مجازات نمود).
آنچه که جانسوز است اینست که آن شخص سلیم بن کلب کوفی نام داشت و پس از این واقعه به پای حضرت افتاد و گفت از خدا میخواهم عمری به من دهد که بتوانم جبران کنم …
سالها بعد در غروب واقعه عاشورا زمانی که جسم عریان اباعبدلله علیه السلام در گودال قتلگاه رها شده بود سلیم ساربانی بود که از آنجا عبورش افتاد و انگشتر حضرت چشمانش را گرفت و چون هرچه سعی کرد موفق به درآوردن آن نشد دست به خنجر برد و انگشت را با انگشتر ربود…
منابع:
تهذیب الا حکام: ج ۵، ص ۴۷۰، ح ۲۹۳،
مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴، ص ۵۱