ورود دو پیر مرد به صحرای کربلا
ورود دو پیر مرد به صحرای کربلا
در تاریخ دارد بیبیها و بچهها میدیدند هر روز هزار هزار لشگر از کوفه میآید، نیزهها و خنجرها همه آماده شده ولی به سمت عبیدالله و لشكر عبیدالله و عمر سعد ميروند. همه براي آن طرف هستند، امّا یک نفر هم سمت خیام حسینعليهالسلام نمیآید. خبر دادند از دور دو پیرمرد دارند به سمت خیام حسینعلیهالسلام میآیند. اين دو نفر به آن سمت نمیروند. دارند به این سمت میآیند. حسینعلیهالسلام گفت: به استقبال آنان بروید! به اهل حرم خبر دادند که حبیب بن مظاهر و مسلم بن اوسجه هستند. ببینید این بیبیها چه حالتی داشتند که یک وقت کسی از خیام حرم، به سمت حبیب آمد و گفت: حبيب! زینب دختر علی به تو سلام میرساند. بفهميد اهلبیتعليهمالسلام در چه وضعیّتی بودند. حبیب فهمید که بیبیها در چه اضطرابی هستند. میگویند: خاکها را از زمین برمیداشت، بر روی سر میریخت و میگفت: من که باشم که دختر علی به من سلام برساند