حجاب برای زن به معنای....
مقام معظم رهبری( حفظه الله):
حجاب برای زن به معنای ذلت نیست،
بلکه به معنای عصمت و حفظ زن است و
نه فقط عصمت و حفظ زن،
بلکه عصمت و حفاظت زن و مرد هر دو.
مقام معظم رهبری( حفظه الله):
حجاب برای زن به معنای ذلت نیست،
بلکه به معنای عصمت و حفظ زن است و
نه فقط عصمت و حفظ زن،
بلکه عصمت و حفاظت زن و مرد هر دو.
ماجرای راننده عراقی که با ناراحتی زائران رو جابجا کرد!
♦️اصرار می کرد امشب بیاید منزل من استراحت کنید و فردا اول صبح از منزل ما در طویریج تا حرم امام حسین 20 کیلومتر فاصله است…
♦️می گفت خدا شاهده خونه ام تازه سازه! و غذای گرم و وای فای و حمام و همه جوره در خدمتم…
+گفتم: حاجی خدا خیرت بده، اذان مغرب نزدیکه، ما مهمان ابوبریر هستیم و الان منتظرمونه
الان فقط و فقط به وسیله شما نیاز داریم که مارو به خونشون برسونید. می رسونید؟
+با ناراحتی اما احترام گفت: یاعلی کنید و سوار ماشین بشید، من نوکر شما زوار هستم
♦️من جلو نشستم پیش راننده، دیگه صحبت نکرد، ضبط رو روشن کرد و روضه عربی گذاشت، از تو داشپورت هم دستمال درآورد و “های های” گریه می کرد!
♦️به زبان عربی مسلط ام و متوجه بودم روضه خون، قصیده ای می خوند که اینقدرهم دیگه گریه نداشت!
♦️تلفن اش که زنگ خورد، پیچ صدای ضبط رو کم کرد و گفت:
+خوش خبر باشی پسرم!
♦️بعدش مرتب خداروشکر می کرد و قربون صدقه پسرش می رفت…
تلفن که قطع شد شروع کرد به زبان عربی با حضرت عباس صحبت کردن؛ می گفت:می دونستم دستم رو میگیری،از شما بعیده نوکرآستان تان درخواستی کند و بی جواب بگذارید!
+حدس می زدم پسر در غیاب پدر کاری کرده کارستان مثلا: در امتحانات موفق شده یا در شرکتی مشغول بکارشده ویا معامله پرسودی انجام داده، پس باکنجکاوی پرسیدم:
+حاجی ماجرا چیه؟
+گفت: ظهر خوابم برد، دیر اومدم و زائری برا اسکان امشب و خادمی گیرم نیومد، متوسل شدم به باب الحوائج قمربنی هاشم که پسرم زنگ زد و گفت 40 تا زائر که ماشین شون خراب شده بود رو برا مبیت راضی کردم بیان خونمون…
امشب هم توفیق نوکری زائرانش از من دریغ نشد براهمین خوشحالم…
+و من زیر لب می خواندم:
آنکس که تو روشناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هردجهان اش بخشی
دیوانه تو هردوجهان رو چه کند
اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آید به گوش
ناله ی صاحب زمان آید به گوش
جان اهل بیت عصمت بر لب است
کاروان سالار آنها زینب است
سینه ها آماج رگبار بلا
جای زخم ریسمان بر دستها
قلبها پر شکوه از بیداد بود
آشنای قبر ها سجاد(ع) بود
با کلامش عمه را مغموم کرد
تا که قبر یار را معلوم کرد
آمده همراه دخت بوتراب
بر سر آن قبر کلثوم و رباب
زخمهای این سفر سر باز کرد
هر کسی درد دلی آغاز کرد
گفت ای سالار زینب السلام
ماه شام تار زینب السلام
بر تو پیغام سفر آورد ام
از فتوحاتم خبر آورده ام
کرد با من این مسیر عشق طی
راس تو منزل به منزل روی نی
معجرم نیلی شد و مویم سپید
از غم دوری تو قدم خمید
گر که دست رحمت و صبرت نبود
زینبت در راه کوفه مرده بود
ظلم دشمن تا که بی اندازه شد
ماجراهای سقیفه تازه شد
ریسمان بر گردن سجاد بود
غربت بابا مرا در یاد بود
دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟
گوییا دستان حیدر بسته بود
یاسها را جوهر نیلی زدند
مادرم را گوییا سیلی زدند
ازشماتت کردن دشمن مپرس
از سه ساله دخترت از من مپرس
شد سرت یک نیمه شب مهمان او
با وصالت بر لب آمد جان او
مرد در ویرانه و من زنده ام
بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام
بارها از دوریت جان باختم
بین مقتل من تو را در یافتم
گر تو ای لب تشنه برداری سرت
حال نشناسی دگر این خواهرت….