زن مسلمان آن زنـی است که....
زن مسلمان آن زنـی است که
هم دین خود را
هم حجاب خود را
هم زنانگے خود را
هم ظرافت ها و رقت ها و لطافت های خود را حفظ میڪند.
حجاب خونبهای شهیدان
زن مسلمان آن زنـی است که
هم دین خود را
هم حجاب خود را
هم زنانگے خود را
هم ظرافت ها و رقت ها و لطافت های خود را حفظ میڪند.
حجاب خونبهای شهیدان
چفیه یعنی باز گمنامی شهید
از شهیدستان گمنامی رسید
گرچه نامش از زبانها دور بود
استخوان پیکرش پر نور بود
چفیه را سنگر نشینان دیده اند
چفیه را گلها به خود پیچیده اند
چفیه امضای گل الاله هاست
جفیه تنها یادگار لاله هاست
چفیه رو انداز گلها بوده است
قایق پرواز گلها بوده است
چفیه تار و پود رخت انبیاست
چفیه بند کفش شیر کربلاست
چفیه را زهرا به گلها هدیه کرد
چفیه را اشک شهیدان چفیه کرد
چفیه ها بوی شهادت میدهند
بوی دوران شهادت میدهند
غربت بی حد و اندازه ی امام عصر علیه السلام
یا صاحب الزمان
آقای من
مولای من
از قدیم و ندیم گفته اند : ((خلایق هر چه لایق ))
پر بی راه نگفته اند .
اقرار میکنیم هنوز لیاقت حضور در محضر شما را پیدا نکرده ایم که اگر غیر از این بود هم اینک در زمان ظهور و در حضور شما به سر می بردیم
((از ماست که بر ماست ))
آری
ما مستحق بلای غیبتیم ؛
سزاوار چنین سرنوشتی هستیم ؛
شما را نخواسته ایم ؛
به بی امامی ((عادت )) کرده ایم ؛
در نبود شما خلاء و کم بودی حس نمی کنیم
با غیبت خو گرفته ایم
عین خیالمان نیست که حجت خدا در پس پرده ی غیبت است
هنوز باورمان نشده است :
((تا نیایی گره از کار بشر وا نشود))
چه بسا باید گفت :
تا نیایی بشر آدم نشود
هنوز نگاهمان خاکی است نه افلاکی ؛
هنوز از زمینیان قطع امید نکرده ایم؛
هنوز چشم به افرادی از جنس خود دوخته ایم ؛
هنوز میان سنگ و جواهر فرقی نمیگذاریم؛
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر مرد شتربان که اویس قرنی نیست
به فانوسی دل خوشیم و از خورشید غافل
به همنشینی با خار رضایت داده صحبت با گل را فراموش کرده ایم
زاغ و کلاغ از ما دلبری می کند اما طاووس اهل بهشت نه
به لیوان ابی خیره می شویم ،اما از کنار اقیانوس بی کران ساده میگذریم؛
به یاد این روایت از امام باقر علیه السلام می افتم :
[این مردم] نم را می مکند و نهر عظیم را وا می نهند
(اصول کافی ،کتاب الحجه،باب ان الائمة ورثة العلم…ح٦)