لحظه ای با شهدا
شهدا در قهقهه ی مستانه شان ، آن هنگام که عندهم یرزقون می خواندند برای همیشه با خدا و
پیامبرش عهد بستند تا ابد آزاده باشند و مایه ی آزادگی …
با مماتشان به دیگران حیات بخشیدند و …
اکنون هزاران سال بعد از نزول آیات آسمانی ، باز هم واژه ی شهدا به همان معنا و مفهوم است …
و شاید در فرهنگ لغت آسمانی ، واژه ای مقدس تر از شهید، در پیشگاه معبود نباشد …
رمز تا ابد جاودانگی شهدا ، اخلاص بود و و ولایت مداری …
و امروز در عصر ماشین و تکنولوژی ، چگونه یک مشت تکه استخوان دل و جان را متحول می کند ؟!
اینها همه از اسرار شهید است و ماجرای دلدادگی به خدای شاهد …
و عاشقی حد و مرز نمی شناسد …
گمنامی و مفقودی و اسارت و جانبازی و شهادت !!! اینها به ظاهر واژه هایی است آسان که گاهی بی هیچ توجهی بر زبانمان جاری می شود …
و هر کدامشان یک دنیا عشق در درونش دارد و به قول بچه ها روی هر لیلی و مجنونی را کم می کند !!!
شهرت یافتند بدون آنکه خواهانش باشند !!!
عزیز شدند بدون هیچ رشوه ای !!!
و عاشق شدند بی هیچ چشم داشتی !!!
رفتند تا ما بمانیم و ما مانده ایم اندر خرابات نفسانی !!!
یک بار دیگر به استقبالمان آمدند تا دستمان را بگیرند و ما به خیال خویش به استقبالشان رفتیم !!!
به خاک سپردیمشان در عمق خاک های تنهایی و غافلیم از روح بزرگشان که خاکستر فراموشی از سر و رویمان زدودند !!!
و در ایامی دست دوستی به سویمان دراز کردند که مصادف شده بود با پرپر شدن شهیده ی گمنام و فدایی ولایت ، خانم فاطمه (س) …
و ما باز هم چه راحت گذشتیم بی هیچ تفکر و تاملی !!!
باشد که اندکی به خود بیاییم !!!