بسم رب الشهدا
شهيد مدافع حرم حسين رضايى به روايت همسر گرامى شهيد؛
?بسم رب الشهداء?
?دفعه اول که [سوريه] رفت، بعد از سه ماه حضور در منطقه به خانه آمد، او را نشناختم. همسرم پير و شكسته شده بود. گويى ٥٠-٦٠ ساله شده باشد.
با گریه پرسیدم: “چی شده كه چنين پير و شكسته شدهاى؟”
?گفت: “تازه متوجه شدم كه بعد از عاشورا چه بر سر خانم حضرت زينب (سلام الله عليها) آمده است. وقتى حضرت زينب (سلام الله عليها) به خانهاش بازگشت يك موى سياه در سر ايشان نبود و همسرش ايشان را نشناخته بود.” حسين مىگفت: “دورى از عزيزان و دلتنگى يك طرف و ديدن پيكر دوستانت كه در مقابل چشمانت شهید شدهاند، طرف ديگر. وقتى مىبينم بر سر مسلمانان مظلوم چه بلاهايى مىآيد، وقتى بعد از عمليات پيكر شهدایی را مىبینم كه تحت نظر من آموزش ديدهاند و حالا … برايم سخت است.”
?وقتى مادر و برادرم حسين را ديدند، گفتند: “ايشان ديگر نمىماند. حسين ديگر متعلق به اين دنيا نيست.”
حسين مىگفت: “صحنههاى كربلا را به وضوح در منطقه به چشم مىتوان ديد. آدم مىتواند در عرض يك روز پير شود.” و من اين پير شدن را در همسرم ديدم. نمىدانم چه ديدند كه پير شدند.
#أین_عمــــــار
.::کانال مدافع حرم شهید عمار بهمنی::.