قدر پدرهایمان را بدانیم
پدر پیری دستش را روی شانه
پسرش گذاشت و از او پرسید:
تو قوی تری یا من؟
پسر گفت:من!
پدر با کمی دلشکستگی دوباره پرسید:
تو قوی تری یا من؟
پسر گفت: من!
پدر با دلی گرفته به یاد همه زحماتی
که برای پسرش کشیده بود
دستش را از روی شانه پسر برداشت
و دورتر شد دوباره پرسید:
تو قوی تری یا من؟
پسر گفت: شما!
پدر پیر با تعجب پرسید:
چرا نظرت عوض شد؟
پسرگفت:
وقتی دست شما روی شانه هایم بود
حس می کردم یک کوه پشتیبان من است!!