ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند .
چند نفري از پل رودخانه اي عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل آب افتادند… بقیه افراد در کنار رودخانه جمع شدند و وقتی دیدند که چقدر شدت آب زياد است، به آن دو نفر گفتند که چاره ای نیست! شما به زودی خواهید مرد. آن دو مرد این حرف ها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از آب بیرون بيايند اما همراهان آنها دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید. شما خواهید مرد! پس از مدتی یکی از دو نفر دست از تلاش برداشت و جريان آب او را با خود برد. اما شخص دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از آب تلاش می کرد…. بيروني ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار اما او با توان بیشتری تلاش می کرد و بالا خره از آب خارج شد . وقتی از رودخانه بیرون آمد، معلوم شد که مرد نا شنواست. در واقع او تمام این مدت فکر می کرده که دیگران اورا تشویق می کنند!
ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند .