چطور دلت می آید بانو؟
چطور دلت می آید بانو؟
چطور دلت می آید اول زن بودنت به چشم بیاید؟
چطور دلت می آید مهم نباشد گاهی که چه زیبا می اندیشی، چون زل زده اند به رژلب آتشینت؟
چطور و چطور؟
نمیدانی خدا هم دلش نمی خواهد محبوبش را این چنین ببیند؟
تو محبوب خدایی بانو
وقتی که بی حجابی اما . . .
فقط یک نفر خوشحال است . . .
نه!
علاوه بر شیطان، رفقای گرمابه و گلستان شیطان هم خوشحالند!
رژ لب آتشین و موی پریشان؟
چطور دلت می آید به قلب مهربانت بخندند وقتی تنها “زنانگی ات” با این شیوه لباس پوشیدن توی چشم میزند؟