گفتگو شبانه با حضرت دوست
گفتگو شبانه با حضرت دوست
خدای من..!!”
نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم
در هیاهوی بازار …
در خستگی هنگام نماز !
در وسوسه های نفس ام…
نمیدانم….
اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…!
بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…!
خدای مهربانم..!!!
به کودکی ام بنگر…
هرچند خودم تو را گم میکنم اما …
.تو پیدایم کن…..