حساب و کتاب پارچه های اضافی:
حساب و کتاب پارچه های اضافی:
خیاط مؤمن و مقدسی، شبی خواب دید در صحرای محشر است.
مقداری پارچه سالم و سوخته آوردند و گفتند:
جواب اینها را بده!
گفت: اینها چیست؟
گفتند: وقتی که پارچه ها را می بریدی، مقداری پارچه اضافه می آوردی!!
وقتی می خواستی نخ را داخل سوزن کنی، نخ را روی شعله آتش می گرفتی و مقداری از آن می سوخت.
شما از صاحبان این پارچه ها و نخ ها رضایت نگرفته بودی!
وقتی این حکایت را مرحوم شیخ محمد حسین زاهد از عالمان پارسا و خود ساخته در کلاس درسشان نقل کردند، تمام ما مثل یخ بدنمان سرد شد.
_ پند حکیم، داستانهای آموزنده آیة الله مجتهدی تهرانی، ص ۲۴۴