آوای دل

خانهتماس ورود

علی و چاه ونخلستان

ارسال شده در 24 خرداد 1396 توسط ترنم در بدون موضوع

چرا امام علي بعد از شهادت همسرشان حضرت فاطمه چاه را براي درد دل انتخاب كرد چرا سر را داخل چاه مي كردند مي توانستند درختهاي نخلستان ،زمين و خيلي چيزهاي ديگر را براي درد دل انتخاب كنند.

پاسخ:
يكي از ياران علي(علیه السّلام) ميثم تمار است. ميثم از كساني است كه مورد عنايت خاص حضرت علي(علیه السّلام) بود. علي(علیه السّلام) اسراري را براي او فاش ساخته بود. به عنوان مثال، روزي حضرت علي(علیه السّلام) به ميثم فرمود: تو را بعد از من مي گيرند، دار مي زنند، در چوبه دار تو را مي زنند، روز سوم دار از بيني و دهان تو خون مي ريزد و موهاي صورتت با آن خون آلود مي گردد تو را با نه نفر بر در خانه عمر و بن حريث دار مي زنند و چوب دار تو از آن نه نفر ديگر كوتاه تر خواهد بود. حالا با من بيا تا آن درخت خرمايي كه تو را از آن مي آويزند نشان بدهم.
علي(علیه السّلام) و ميثم با هم آمدند و آن حضرت چوبه دار ميثم را به ميثم نشان داد. پس از اين پيشگويي شگفت آور، ميثم همواره به نزد آن درخت مي آمد و در آنجا نماز مي خواند و مي گفت: خدا تو را بركت بدهد اي درخت كه من براي تو آفريده شده ام و تو براي من رشد مي كني و هرگاه به عمر و بن حريث مي رسيد مي گفت: من همسايه تو خواهم شود، رعايت همسايگي مرا بكن.
عمر و بن حريث تصور مي كرد كه ميثم مي خواهد در آنجا خانه بخرد و براي همين مي گفت: مبارك باشد و مي پرسيد: خانه ابن مسعود را مي خري يا خانه ابن حكم را؟ عمر و بن حريث نمي فهميد كه مقصود ميثم چيست؟ (منتهي الامال، ج 1، ص 402، چاپ هجرت).
اين يكي از مواردي است كه علي(علیه السّلام) براي ميثم فاش كرد و ميثم، حامل اسرار حضرت علي(علیه السّلام) بود. از اين اسرار، ماها سر در نمي آوريم و فقط خود آنها سر در مي آورند.
ماجراي سر در چاه فرو بردن هم يكي از اسراري است كه خود حضرت علي(علیه السّلام) از حقيقت آن آگاه و حتي ميثم هم از آن آگاه نشد گرچه حضرت علي اشاره به سر اين عمل كرد. در روايتي از ميثم تمار آمده است: شبي از شب ها حضرت علي(علیه السّلام) مرا به صحرا برد. از كوفه خارج شديم. به مسجد جعفي رسيديم. آن حضرت چهار ركعت نماز خواند و پس از سلام و تسبيح دست هاي خود را بلند كرد و گفت: خدايا! تو را چگونه بخوانم در حالي كه بنده گناهكار تو هستم و چگونه تو را نخوانم در حالي كه عاشق تو هستم. خدايا! با دستان گناه آلود و چشمان اميدوار به سويت آمده ام. خدايا! تو مالك همه نعمت هايي و من اسير خطاها هستم. آن حضرت پس از دعا به سجده رفت و صورت به خاك گذاشت و يكصد مرتبه گفت: خدايا عفوم كن. پس از اين از مسجد خارج شديم و رفتيم تا به صحرا رسيديم. حضرت علي(علیه السّلام) خطي به دور من كشيد و فرمود: از اين خط بيرون نيا. مرا تنها گذاشت و رفت و در دل تاريكي گم شد. آن شب، شب تاريكي بود. پيش خودم گفتم: اي ميثم! آيا مولا و سرورت را در اين بيابان تاريك و با آن همه دشمن تنها رها كردي؟! پس در نزد خدا و پيامبر چه عذري خواهي داشت؟! پس از آن سوگند خوردم كه مولايم را پيدا خواهم كرد. به دنبال آن حضرت رفتم و او را جستجو كردم. وقتي آن حضرت را از دور ديدم، به طرفش راه افتادم، وقتي كه رسيدم ديدم آن حضرت تا نصف بدن به چاه خم شده است و با چاه سخن مي گويد و چاه هم با او سخن مي گويد.
وقتي كه آن حضرت آمدن مرا احساس كرد پرسيد: كيستي؟ گفتم: ميثم هستم. فرمود: مگر نگفتم از آن دايره پايت را بيرون مگذار؟! گفتم: نتوانستم تحمل كنم و ترسيدم كه دشمنان، بر تو آسيب برسانند. پرسيدند: آيا چيزي از آنچه گفتم شنيدي؟ گفتم: نه سرورم، چيزي نشنيدم. فرمود: اي ميثم! وقتي كه سينه ام از آنچه در آن دارم احساس تنگي كند، زمين را با دست مي كنم و راز خودم را به آن مي گويم و هر وقت كه زمين گياه مي روياند، آن گياه از دانه ای
است كه من كاشته ام (بحار، ج 40، ص 199 و منتهي الامال، ج 1، ص 401).
همانطوري كه ملاحظه مي كنيد خود ميثم تمار از اين راز علي(علیه السّلام) سر در نياورد علي(علیه السّلام) هم براي ميثم فاش نكرد چون ميثم تحمل نياورد و اگر آن شب تحمل مي كرد اسراري براي او تعليم داده مي شد.
اين حديث ندارد كه حضرت علي(علیه السّلام) از كسي شكوه و ناله كرده باشد و خود ميثم هم نفهميد كه حضرت علي چه كاري داشت. ميثم چنين فكر كرد كه علي(علیه السّلام) با چاه سخن مي گفت. چاه كه قابليت مخاطب بودن را ندارد و علي(علیه السّلام) انسان كامل است و كار غير حكيمانه از او سر نمي زند. اين يكي از اسراري است كه نه براي ميثم كشف شد و نه براي ما كشف شده است. آن حضرت در دل شب تاريك و به دور از ميثم با عالم بالا ارتباط داشت و اين ارتباط خاص آن حضرت است. بر اين اساس ما نمي توانيم بگوييم كه علي(علیه السّلام) از دست غم و اندوه و مصيبت هايي كه به او رسيده بود، به چاه پناه آورده و درد دل با چاه مي كرد. اين يك سري بود كه حضرت علي(علیه السّلام) نخواست براي كسي فاش شود وگرنه درد دل كردن نه چاه مي خواهد، نه درخت و نه زمين.
علي(علیه السّلام) خواصي داشت كه مي توانست با آنها هر درد دلي را در ميان بگذارد. بنابراين سر در چاه كردن يكي از كارهاي شگفت انگيز آن حضرت است نه اين كه از ضعف و ناتواني در برابر مصيبت ها، به چاه درد دل بگويد.

نظر دهید »

یا علی (ع)

ارسال شده در 24 خرداد 1396 توسط ترنم در بدون موضوع

روزی پیامبر اکرم به خانه حضرت زهرا آمدند . حضرت علی و حسنین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم در خانه حضور داشتند .
پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :
چه میوه ای از میوه های بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.
امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :
پدر جان به جبرائیل بگوئید از خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .
و حضرت رسول اکرم هم به خواسته حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.
مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت.
پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .
حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای سوم را در دهان جگر گوشه خود حضرت زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.
خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .
خرمای ششم را برداشتند، ایستادند و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.
در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما یک خرما دادید اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟
رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند:فاطمه جان وقتی خرما در دهان حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که جبرائیل و مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».
فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم.اما وقتی خرما در دهان علی نهادم شنیدم که خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان.به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود:« یا رسول الله بعزت و جلالم قسم اگر تا صبح قیامت خرما در دهان علی بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم نوش جانت ، گوارای وجودت».
التماس دعا. ..?????

نظر دهید »

التماس دعای فراوان

ارسال شده در 23 خرداد 1396 توسط ترنم در بدون موضوع

⛱دلم امشب
التماس دعا می خواهد…..
از همان التماس دعاهایی که آدمیزاد
یک وقت هایی دلش را به"دریا” می زند!!!!

⛱وبه خلق الله رو می اندازد
که برایش دعا کنند…..! امشب از همه التماس دعا دارم

⛱از آنهایی که از ته جانت لا به لای بعضی ها
با چه""زوری"” بالا می آید….!
آنوقت با همه ی وجود دلت را به
“زمزمه ی خدایا”
گفتن خلق الله خوش میکنی!!

⛱که اگر صدای تو به عرش نرسید!
لااقل یکی از همین خلق الله صدایش آنقدر
رسا است که عرشیان وفرشیان از
“"خدایا گفتنش"”
خدایا بگویند!!!

⛱…..التماس دعای فراوان…

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 1448
  • 1449
  • 1450
  • ...
  • 1451
  • ...
  • 1452
  • 1453
  • 1454
  • ...
  • 1455
  • ...
  • 1456
  • 1457
  • 1458
  • ...
  • 1508
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آوای دل

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث
  • احترام به والدین
  • احکام
  • اخبار و رویدادها
  • اخلاقی
  • اذکار و دعاها
  • اعیاد ومناسبتها
  • امام زمان(عج)
  • بدون موضوع
  • بسم الله الرحمن الرحیم
  • بیداری از خواب غفلت
  • تربیت فرزند
  • تلنگر
  • حجاب وعفاف
  • حدیث نوشته
  • حفظ قرآن
  • خداوند تبارک
  • خرافات
  • دانستنی های پزشکی
  • دهه ولایت
  • روانشناسی کودکان
  • روایات
  • سخن امیرالمومنین
  • سخنان بزرگان
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • سلامت بانوان
  • شهدا شرمنده ایم
  • صلوات
  • طب سنتی
  • طلبگی
  • عبادت و بندگی
  • عکس نوشته
  • غدیر
  • فاطمیه
  • قرآن
  • متفرقه
  • محرم
  • محرم
  • مذهبی
  • نماز
  • نهج البلاغه
  • همسرداری
  • پزشکی
  • پزشکی
  • پژوهشی

Random photo

راهکار رفع افسردگی و اضطراب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟