شعرومرثیه شهادت حضرت حمزه و و وفات عبدالعظیم حسنی
دلم محزون داغی از قدیم است عزای حمزه و عبدالعظیم است
کشد پر مرغ دلهامان ز سینه گهی سوی ری و گاهی مدینه
واویلا…واویلا…
دل اهل ولا از غم شکسته دو داغ سخت بر دلها نشسته
منم که سائل بیت الکریمم حزین حمزه و عبدالعظیمم
واویلا…واویلا…
بگیرم رخصت از حیّ تعالی به نام نامیِ خلّاق یکتا
بِرم با ذکر بانویی حزینه مسیر روضه را سوی مدینه
واویلا…واویلا…
دلم گشته به خون آغشته یا رب امید مصطفی شد کُشته یا رب
دو چشمِ عرش از این غصه خونبار دو صد نفرین بر هندِ جگر خوار
واویلا…واویلا…
چنان قلبش ز غم گردید مضطر تو گویی خم شده قدّ پیمبر
چرا که حمزه میر لشگرش بود چو حیدر،یاور و غم پرورش بود
واویلا…واویلا…
اگر چه هست شیعه دل پریشان ولی،لا یَوم،کَ،یَومَک،حسین جان
به تو از جانب اَعدا چه ها شد کنار علقمه قدّت دو تا شد
واویلا…واویلا…
نشسته تیر کین بر چشم مستش علمدارت جدا شد هر دو دستش
دلِ زهرا از این مرثیّه افسرد که ضرب آهنینی بر سرش خورد
واویلا…واویلا…