ولادت امام هادی (ع) مبارک
از عرش خدا بانگ منادی آمد
یعنی که زمان عیش و شادی آمد
نور دل حضرت جواد آمده است
میلاد پر افتخار هادی(ع) آمد
?ولادت امام هادی (ع) مبارک?
از عرش خدا بانگ منادی آمد
یعنی که زمان عیش و شادی آمد
نور دل حضرت جواد آمده است
میلاد پر افتخار هادی(ع) آمد
?ولادت امام هادی (ع) مبارک?
خــاطرات طـــنز شــهــدا
تـــعــارف
آن قدر از بدنم خون رفته بود كه به سختى مى توانستم به خودم حركتى بدهم.
تیر و تركش هم مثل زنبور ویز ویزكنان از بغل و بالاى سرم مى گذشت.
هر چند لحظه آسمان شبزده با نور منورها روشن مى شد.
دور و بریهام همه شهید شده بودند جز من.
خلاصه كلام جز من جاندارى در اطراف نبود.
تا اینكه منورى روشن شد و من شبح دو نفر را دیدم كه برانكارد به دست میان شهدا به دنبال مجروح مى گردند.
با آخرین رمق شروع كردم به یاحسین و یامهدى كردن. آن دو متوجه من شدند رسیدند بالاى سرم.
اولى خم شد و گفت: «حالت چطوره برادر؟» سعى كردم دردم را بروز ندهم و گفتم: «خوبم ، الحمدلله».رو كرد به دومى و گفت: «خب مثل اینكه این بنده خدا زیاد چیزیش نشده. برویم سراغ كس دیگر» جا خوردم.
اول فكر كردم كه مى خواهند بهم روحیه بدهند و بعد با برانكارد ببرندم عقب.
اما حالا مى دیدم كه بى خیال من شده اند و مى خواهند بروند.
زدم به كولى بازى:
«اى واى ننه مُردم! كمكم كنید دارم مى سوزم! یا امام حسین به فریادم برس!» و حسابى مایه گذاشتم.
آن دو سریع برگشتند و مرا انداختند رو برانكارد.
براى اینكه خداى نكرده از تصمیم شان صرف نظر نكنند به داد و هوارم ادامه دادم.
امدادگر اولى گفت:
«مى گم خوب شد بَرَش داشتیم ، این وضعش از همه بدتر بود. ببین چه داد و فریادى مى كنه!»
دومى تأیید مى كرد و من ، هم درد مى كشیدم ، هم خنده ام گرفته بود كه كم مانده بود با یك تعارف شاه عبدالعظیمى از دست بروم!
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک?
چرا پیامبر(صلی الله علیه و آله ) با حضرت علی(علیه السلام) عقد اخوت بست؟
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله ) در دو مقطع خاص زمانی - قبل و بعد از هجرت - به منظور حفظ انسجام مسلمانان و تحکیم دوستی این اصل عمومی دینی را عینیت بخشید.
آن حضرت کسانی را که مشابه و مماثل یکدیگر تشخیص می داد با هم برادر می کرد، مثلاً عمر را با ابوبکر، طلحه را با زبیر، ابوذر را با مقداد پیوند داد. به همین دلیل، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) را با هیچ یک از مسلمانان برادر نکرد و او را برای خود ذخیره نمود تا این که امیرالمؤمنین عرض کرد:
«می بینم اصحابت را با هم برادر می کنی، ولی برای من برادری انتخاب نکرده ای روحم از کالبد خارج شده و کمرم شکسته است اگر بر من خشمگینی حق سرزنش داری».
حضرت در جواب فرمود:
«قسم به خدایی که مرا به حق برانگیخت، من این کار را به تأخیر انداختم، تا تو را برای خود انتخاب کنم». . .